loading...
سرگرمی-طنز
تینا بازدید : 285 14 سال پیش نظرات (0)

نشسته بود روی زمین و داشت یه تیکه هایی رو از روی زمین جمع میکرد

بهش گفتم:کمک نمی خوای؟گفت:نه

گفتم:حالا تیکه های چی هست؟بدجوری شکسته معلوم نیست چیه

نگاه معنی داری کرد و گفت:قلبم.این تیکه های قلب منه که شکسته.خودم باید جمع اش کنم

بعدش گفت:میدونی چیه رفیق.آدمای این دوره و زمونه دل داری بلد نیستن.وقتی میخوای یه دل پاک و بی ریا به دستشون بسپری هنوز تو دستشون نگرفته میندازنش زمین و می شکوننش.میخوام تیکه هاشو بسپرم به دست صاحب اصلیش اون دل داری خوب بلده.آخه میدونی اون خودش گفته که قلبهای شکسته رو خیلی دوست داره،میخوام بدم بهش بلکه این قلب شکسته خوب شد

تیکه های شکسته ی قلبش رو جمع کرد و یواش یواش ازم دور شد.ومن توی این فکر که چرا ما آدما دل داری بلد نیستیم موندم.دلم میخواست بهش بگم خوب چرا دلت رو می سپری دست هر کسی؟

انگاری فهمید تو دلم چی گفتم.برگشت و گفت:دلم رو به دست هر کسی نسپردم اون برای من هر کسی نبود

گفت و این بار رفت سمت دریا

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
نامم را پدرم انتخاب کرد! نام خوانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب می کنم! دکتر شریعتی ××××××××××××××
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 169
  • کل نظرات : 781
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 49
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 236
  • بازدید ماه : 236
  • بازدید سال : 2,389
  • بازدید کلی : 112,085
  • کدهای اختصاصی
    کد اهنگ